سلام خانم دکتر. برای ما مایه ی افتخاره که طبیعت چنین انسان کاملی ساخته و پرداخته که مایه نور افشانی به پیروان طبیعته. واقعا به جای همه ی انسانها ازتون تشکر و قدردانی میکنم که حاصل عمرتون رو برای گسترش ارامش تقسیم میکنید.
اول یه شرح حال بدم راجب داستان خودم، شاید اینجوری بهتر بتونین وضعم رو درک کنین.
من پسری ۳۰ ساله، با قد ۱۸۰ و وزن حوالی ۷۷ هستم. در زندگی همیشه یادم میاد از دوران کودکی در حال عذاب کشیدن روحی بودم ولی در عین حال فوق العاده بلند پرواز و رویا محور زندگی کردم. سبک زندگیم دائما در حال تغییرات شدید بوده، به علت اینکه خودم شدیدا دنبال رشد و ترقی هستم، هر زمان فهمیدم چیزی درسته انجامش دادم، فارغ از ضربه های این عدم یکنواختی. اما متاسفانه پارسال از اواخر تابستون ۹۸، بعد اینکه تصمیم گرفتم برای کاری که سال ها ارزوشو داشتم و براش صبر کرده بودم (موسیقی)، به تنهایی مطلق برم و دوره های شدید خود شناسی رو بگذرونم و شعر و موزیک هامو بسازم. میشه گفت بسیار بسیار سختی زیادی از نظر روحی تحمل کردم، طوری که منی که روزی ۴۵ دقیقه ورزش شدید هوازی میکردم و از نظر غذایی خیلی رعایت میکردم و حتی مدتی وگن بودم، نزدیک یک هفته قبل انتشار اولین اهنگم، یک روز احساس سرگیجه و عدم تعادل و دو بینی کردم، و بعدا مشخص شد یک تومور به اندازه ی ۲ سانتی متر مکعب در ناحیه میانی ساقه مغزم دارم. اینم بگم قبلا سابقه مصرف چنتا ترامادول، کشیدن گل و حشیش حدود چند ده بار، ۴ -۵ سال سابقه سیگار در حد روزی یه پاکت با بیشتر یا کمتر، یه چند ماهی مصرف الکل در حد نرمال، خواب نامنظم و شب بیداری و در سال اخر سابقه مصرف روزی یه فنجون قهوه ی ۸۰-۹۰% کافئین، مصرف روزی یه مقدار کم گل و چند بار مجیک ماشروم رو برای خلاقیت در کارم دارم.
در نهایت پس از اگاهی از تومور، مجبور شدم همه چیزو کنار بذارم، همه ی هدفا و کارایی که از بچگی تو سرم بود و از سال ۸۹ که رفتم دانشگاه و بعدش که انصراف دادم منتظرش بودم که برسه. بعد مشاوره با چنتا متخصص، گفتن عمل جراحی غیر ممکنه و به احتمال زیاد باعث خونریزی میشه. ناچارا ۴۰ روز رادیو تراپی و بعدش ۶ ماه داروی تموزولامید، ماهی ۵ روز و روزی ۱۰۰ میلی گرم، و در این بین نزدیک به ۶۰ عدد امپول دگزا برای کاهش التهاب و درد کمتر گردن، باعث شد طبق ام آر آی تومور ۴-۵ برابر کوچیکتر شه، اما هنوز هم پای راستم مقداری بی حسه، چشم چپم کمی منحرفه و چشمام دو بینی داره، تعادلم پایینه و ۱۰ روزه دست راستم هم سنگین شده.
من برای درمان این بیماری حاضرم هر کاری تو این دنیا هست بکنم، از جمله خام گیاه خواری، روزه ی آب، یوگا، انرژی درمانی و هر چیز دیگه ای که هست. به شرافتم قسم اگه خوب بشم بهتون قول میدم توی موزیکم مردم ایران و دنیا رو روشن میکنم از راه درست زندگی و حقیقت ارتباطمون با طبیعت. لطفا به من بگین راجع به علت ابتلای من به این بیماری چی فکر میکنین، نظرتون راجع به توانایی کنترل mind on body چیه، چه دستورات غذایی، چه سبک زندگی و چه اقداماتی رو باید انجام بدم که سالم شم؟ من خیلی کارا دارم که برای این مردم انجام بدم. واقعا خیلی مستحق سلامتم. لطفا منو کمک کنید.
پوزش میخوام بابت طولانی شدن داستانم.
پیشاپیش ممنونم.
.
.
پاسخ:
سلام مجدد خدمت خانم دکتر عزیز
ممنونم از حسن توجه و ابراز لطفتون
من برج ۲ سال ۹۹ مبتلا به تومور ناحیه ساقه ی مغز تشخیص داده شدم که به علت جای حساس تومور، به جای بایوپسی، ام ار اس دادم که گویا گلیوما از نوع DIPG با گرید ۳ هست، البته نتیجهها رو ضمیمه میکنم، برج ۴ به مدت ۴۵ روز رادیوتراپی شدم، از اوایل پاییز ۹۹ تمودال رو شروع کردم و الان ۷ ماهه استفاده میکنم و گفتن تا یک سال استفاده کن، طبق ام ار ای های ۳ ماه در میونی که دادم تومور کوچکتر شده و شکسته، اما نمیدونم چرا دست راستم که سالم بود، ۲ ماهه سنگین تر شده و پای راستم که بی حس بود، بدتر شده. چشمم هم که بعد رادیوتراپی بهتر شد ولی دیگه ثابت موند.
خانم دکتر به نظرتون من داروها رو قطع کنم؟ برج قبل خواستم قطع کنم و روزه اب بگیرم ولی دکترم گفت حداقل یکسال دارو رو استفاده کن و گرنه مثل اتیش شعله ور میشه، منم تصمیم گرفتم ریسک نکنم.
الان نمیدونم عینک یا راه حلی برای دوبینی چشمم هست که بشه مشکلو حل کرد؟ برای بدنمم نمیدونم فیزیوتراپی جواب میده که خودم لتونم کامل از پس کارام بر بیام؟
خانم.دکتر قول میدم اگه خوب شم با آهنگام کلی آدمو خوب میکنم. خوشحالم که آدمایی مثل شما روی زمین زندگی میکنند
.
.
پاسخ: